پرچم ما را زیر
چرخانده شدیم
خود برقص پرده خواندیم
شمایل قنوت بستیم
به کتاب
قیمت خوردیم
دنیا را تیره پوشید
صدای سنج مسیر خورد
عابر از او
خیمه کشیدند
به روز زدیم
هجای پیراهن این روز ها گلوست
به سرخی روسری پایی کوبید
حوالی زن پیشانی مرد را به عرق نشست
از صدای سنج بوی مرد می زند
تمام صدا ها آرغ زد .
"با درود بر دوستانی که سر میزنند، سر میزدند وسر خواهند زد"
نقد های بعضی از دوستان من را بر آن داشت که اینگونه ادامه دهم. فقط قبل از آن چند سخن:
سلام آقای حقیقی
به روزم ومنتظرتون با شعری که در خیمه ها انداختم
سلام دوست
بار اول که نیست
اینطور زیبا می میرم...
به روزم و لینکت کردم
موافقی که؟؟؟
به دیدارم بیا باز هم.
سلام دوست عزیز........
بروزم با یک شعر و ادامه مقاله...
سپاس...
www.sarij.persianblog.ir
www.saripress.persianblog.ir
سلااااااااااااااااااااااااام
به روزم
بدو بیا
نمی شنوم نمی دونم چرا ........