عجلو به صلاة نگام
و
چادر روی اذان صدا گرفت
کلاغ شهر را غسل
مرد در دلمه می زند
بیا پژواک کاشی می کند
آیینه در چروک سحر می شود
از فلفل
تن با کو ؟
از مرد
سزمین بُکش
روی شیار
لبخند / نگاه / من
بشکن
ماه را همیشگیِ خاک لابه لای پوتین ها سق می کشد
کشورم
می وزد در
پرچمی رنگ خط کشی می کند .
و بویی از آن
دنیا صادر می شود .
مزارع پنبه می زند .
کسی سمت شرق را نَ........ایست ! چهار زانو .
مادر گل ِِِ پیراهن به سجاده می ریزد .
کوچه از بچه می دود .
مادر هر چه را کوتاه / تر می کند
چاله به چشم عمیق / تر دور می زند .
خیابان به دور گردن پیچید .
میله که پرنده مزه مزه تف
و طارمی نیلوفر نیلوفر مرداب
پاهای کسی را دوید .
مرد : بدری دری است
آینده باز می شود .
دور به کوه جاده
خطوط دور انگشتم کلاغ نفس می گیرد .
تمام مدت ِِ خیابان راه شماره می گرفتم .
من گهواره های زمین را طناب می زند .
سن تکلیف زیر مادر غلط
-------ادامه ی خط به چین و چروک کوچه شتاب -------
من با دم موهای که همیشه را بسته به نظر می رسد اسب حیوان نجیبی است
صبح ها خواب مادر را برمی خیزد .
کوچه زیر زن بستر کشید .
کلاغ تمام روز به بدنش ستایش کرد .
حالا به بشکه های نفت جغرافیا زد .
صفری را زندگی کرد .
زن لامپ را روشن می کند .