طعمِ ِدنیا هم پارچه که بزند .
شهر به رخت خواب من عبور .
نان کتیبه کوزه خورد .
ماه قد بی پدری را کارخانه چوپان زد .
زبان ختنه زنگوله زد.
پرز شهر را کاهن سال خورد .
خط راه آهن چراند .
از کلمه کلمه روی سایه شهر اوفتاد .
خیابان به مرد صورت چسباند .
کسی خیابان را تقویم کشید .
پنجره به زن – طعم بادکنکی – وزن کرد .
صبحِِ ِکایت آینه .
میدان چهارگوشه را دور زاویه با رید .
زیر قلم زنی سفره می تراود .
سی آلاچیق از حالا میدان خطبه کن .
اصفهان زیر مادر می زاید .
ناف به بند حلقه طلبید .
موازی به زندان
صورت به میله
تار دخیل می بندد
کاغذ چشم دوران زد
شهر از ملافه آویزانِ ِزن را مرد قی کرد
دختر دکمه دکمه پسر خیابان چید .