هنوز شعر

 

 

همه ،‌پرسی به دست حواله شد .

حضرت عباس از مشک خانه محراب زد .

مرد صندوق صندوق به فصل          مزرعه

میوه شکل حلبی آباد از خود گرفت .

جعبه کلمه جمع می ریزد .

خوک در مسیر     معدن به پلکان تابلو خورد .

کلاغ که نقاش داس کشید .

کشاورز راه رفتن را خیش می کشد .

مترسک به زن سایه انداخت .

شهر سپیدپوش شد .

از زن بیابان است .

پنجره از اتاق هوایی دم کرد تا کودک .

نزد ، چمدانی که مرد بوم روی کلم کشید .

زن تخم مرغ را قاشق زنی چهارشنبه تحویل کرد .

گورستان باغ رضوان خوانده می شود .

شهر صف رامَد کشید .

رادیو تا شمعدانی :

                            گل های بهاری شهر را زیر نویس کرده اند .