-
اگر به روز بودم
سهشنبه 22 بهمنماه سال 1387 00:57
عجلو به صلاة نگام و چادر روی اذان صدا گرفت کلاغ شهر را غسل مرد در دلمه می زند بیا پژواک کاشی می کند آیینه در چروک سحر می شود از فلفل تن با کو ؟ از مرد سزمین بُکش روی شیار لبخند / نگاه / من بشکن ماه را همیشگیِ خاک لابه لای پوتین ها سق می کشد
-
شعر
جمعه 27 دیماه سال 1387 00:35
کشورم می وزد در پرچمی رنگ خط کشی می کند . و بویی از آن دنیا صادر می شود . مزارع پنبه می زند . کسی سمت شرق را نَ........ایست ! چهار زانو . مادر گل ِِِ پیراهن به سجاده می ریزد . کوچه از بچه می دود . مادر هر چه را کوتاه / تر می کند چاله به چشم عمیق / تر دور می زند . خیابان به دور گردن پیچید . میله که پرنده مزه مزه تف و...
-
شعر
پنجشنبه 28 آذرماه سال 1387 11:55
من گهواره های زمین را طناب می زند . سن تکلیف زیر مادر غلط -------ادامه ی خط به چین و چروک کوچه شتاب ------- من با دم موهای که همیشه را بسته به نظر می رسد اسب حیوان نجیبی است صبح ها خواب مادر را برمی خیزد . کوچه زیر زن بستر کشید . کلاغ تمام روز به بدنش ستایش کرد . حالا به بشکه های نفت جغرافیا زد . صفری را زندگی کرد ....
-
شعر
شنبه 25 آبانماه سال 1387 13:48
من تمام روزهای هفته به ه ختم می گیرم را . شهر / کوچه بی جوب از سو گند خوردم . چل چراغ چلی به حومه شهر کشید . کبوتر که امام زاده به طرح پر زد . من اندازه های کشور را شط رنجی من کف پایم به صورت شما استامپ چند گلو منجی را گذشته بود . که خطوط گردنت موجی موچم را دلنگ لنگ خط کوفی ابروهایم را کاروان می زند. سواحل به شتر...
-
شعر
دوشنبه 29 مهرماه سال 1387 00:33
بادبان از کشید حالا چشم ها پیشانی هم بزنند پوشه دادگاه ادامه گیرد تو به تمام جراح شود سنگ قدم از فرش کشد مسیح کف صلیب به دعانویسی پیاده رو بفروشد گل نرگس پسر بچه را ترافیک بدزدد قد بکش شانه بکش مادر شد به طرح شفا داده در این حالا چراغ خیابان از عابر می دوزد .
-
شعر
جمعه 22 شهریورماه سال 1387 01:13
قد کشیدنم را زنی در بغداد سرمی کشد. رسم الخط جهان از پشت بر ما نزول می زند جغرافیا یائسگی عرق من تا تو رد می گیرد . بابل به نخلی ختم می گیرم . تکه ی جسد رطب می دهد . حالا خطوط را روی آلت زن شده است . تیغ مرد را به آرامی دختر می کرد . سوگند به ادرار آنگاه هایی که بارش تخلی تنها لذت من است . روز مادر را برد . و پیرزن که...
-
مهربانی استادی
چهارشنبه 16 مردادماه سال 1387 23:48
لوله سفیر می کشد . آواز جهان را – هم – بلد باشی نفت کانِِ دختر بو می کشد پدر هرچه – هم – می شوید آقا لکه برمی دارد مادر ریل به خود پیچید خطیب پای گاه چادر تا ثانیه زد دختر دنیا نصف پوشید آب روی چکه لکه سفره خورد زن مرد تا به بخیه کشید قطار به کوچ شهر تهران می آورد . نقد شعر توسط جناب آقای صادق دارابی متن زنجیره ایی...
-
شعر و پست بعدی پستی به یاد ماندنی
شنبه 18 خردادماه سال 1387 01:42
عروسک از برم . تا مخمل صندوق چ را ؟ قصه می شود . مادر که شب پدر به صفحه قد داد . ویترین هشتمین رنگی از کمان شخم زد . زن به خانه پنجره دخیل بست . آسمان پیاده رو به پا زن مرد پنجره زد . پنجره روی دی فال هاشور قفل کرد
-
هنوز شعر
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1387 14:16
همه ،پرسی به دست حواله شد . حضرت عباس از مشک خانه محراب زد . مرد صندوق صندوق به فصل مزرعه میوه شکل حلبی آباد از خود گرفت . جعبه کلمه جمع می ریزد . خوک در مسیر معدن به پلکان تابلو خورد . کلاغ که نقاش داس کشید . کشاورز راه رفتن را خیش می کشد . مترسک به زن سایه انداخت . شهر سپیدپوش شد . از زن بیابان است . پنجره از اتاق...
-
شعر
چهارشنبه 29 اسفندماه سال 1386 12:33
طعم ِ ِ دنیا هم پارچه که بزند . شهر به رخت خواب من عبور . این جا تابلوی عبور شتر ممنوع نصب کنید نان کتیبه کوزه خورد . ماه قد بی پدری را کارخانه چوپان زد . زبان ختنه زنگوله زد. پرز شهر را کاهن سال خورد . خط راه آهن چراند . از کلمه کلمه روی سایه شهر اوفتاد . خیابان به مرد صورت چسباند . کسی خیابان را تقویم کشید . پنجره...
-
شعر
جمعه 12 بهمنماه سال 1386 15:06
نهنگ گل نفس کشید ساحل به شهر حاشیه خورد تن دنده نما گرفت آفتاب تا زن برنزه شد قیافه پرچم را آلونک زد ستاره باران زد پلک شهر خورد به مترو اء ت لاف زدیم دودمان به سفره کالبد شکافی شد شال دور سر پیچید خاندان به تمام من قرنطینه می کند سوی خانه از پدر کلمه زنجیر می کشد ما رعایت شد / بعد .
-
شعر
شنبه 10 آذرماه سال 1386 08:46
پرچم ما را زیر چرخانده شدیم خود برقص پرده خواندیم شمایل قنوت بستیم به کتاب قیمت خوردیم دنیا را تیره پوشید صدای سنج مسیر خورد عابر از او خیمه کشیدند به روز زدیم هجای پیراهن این روز ها گلوست به سرخی روسری پایی کوبید حوالی زن پیشانی مرد را به عرق نشست از صدای سنج بوی مرد می زند تمام صدا ها آرغ زد .
-
شعر
شنبه 21 مهرماه سال 1386 23:06
شهر بخود اندازه گرفت سال چندم از آهنگر بخود زمان زدیم نوشته هایی دختر خانه کرد مرد چند را دختر پل زد مرد کاشی هایی نفس کشید چند تر آنطرف از او عصا زد دختر به تمام مرد زن شده بود پارگی به چند دامن سقف زد آغوش چند شهررا دروازه گرفت .
-
شعر
شنبه 24 شهریورماه سال 1386 20:27
گندم پدری ببار آورد شهر پنجره که چشمک خورد آتش تا مزرعه کشید مادر کسی را ببار کرد بزن خوابید کسی روزهای مادر را خوابید زن از صدایی درز که لهجه گرفت : سلما تو رو حضرت عباس وایسا خواهرت هستی حرامزاده اش را انداخت .
-
شعر
دوشنبه 1 مردادماه سال 1386 07:58
تمام کوچه های شهر را خوابیدم پاسپانان تمام من را کشیک کشیدند شهر من را عبور کرد شهر را به اتاق آوردم شعر های مرد را خواندمش کوچه شد این شعر دختران اورشلیم را قسم خورده بود خیابان قدم های مرد را سنگفرش که می شود من را سایه نزنید این که تمام کوچه های شهر را زندگی کرد کتابهایش انسان را ورق خورد سطرهایش مرزها را دور زد...