کشورم
می وزد در
پرچمی رنگ خط کشی می کند .
و بویی از آن
دنیا صادر می شود .
مزارع پنبه می زند .
کسی سمت شرق را نَ........ایست ! چهار زانو .
مادر گل ِِِ پیراهن به سجاده می ریزد .
کوچه از بچه می دود .
مادر هر چه را کوتاه / تر می کند
چاله به چشم عمیق / تر دور می زند .
خیابان به دور گردن پیچید .
میله که پرنده مزه مزه تف
و طارمی نیلوفر نیلوفر مرداب
پاهای کسی را دوید .
مرد : بدری دری است
آینده باز می شود .
دور به کوه جاده
خطوط دور انگشتم کلاغ نفس می گیرد .
تمام مدت ِِ خیابان راه شماره می گرفتم .
سلام دوست عزیز . از وبلاگ خیلی خیلی خوبتون تشکر می کنم.از وبلاگتون خیلی خوشم اومد. من هم برای اینکه سهم کوچکی در قدرتمند کردن و زیباتر شدن وبلاگ شما داشته باشم به شما توصیه می کنم سرچ باکس این موتور جستجوگر قدرتمند را که قادر به جستجو به همه زبانها است به سایت خود اضافه کنید.نمونه و کد این سرچ باکس را می توانید در سایت اصلی موتور جستجوگر ببینید.و می توانید کد آنرا در قسمت "ویرایش قالب" وبلاگ خود قرار دهید.
http://www.glseek.com/meta_search_box.html
آمدم و نمی توانم بنویسم هنوز و بر می گردم و می نویسم که...
سلام مرسی که خبرمی کنی
خواندم
ازآشنازدایی مثلا دراین سطر:
کوچه از بچه می دود .
حوشم آمد موفق باشی
سلام
و قرار است شما به روز شوید
و به روز هستید همیشه با تازگی
این که گهگهاه به روز بودن و به روز شدنتان را بهم گوشزد می کنید خوبه.
اما حیف که نقد شعر نمیدانم آنقدر که داستان را و بچه ها را ولی لذتش برایم چشیدنی است همیشه.
سبز بمانید.
سلام
همان نظر قبلی .
در ضمن مبارک باشد .
باقی بقایتان
عزیز همدل صمیمی... ســـــــــــــــــــــــلام
سپید شعری با تعبیرات دلنشین وغریب ونواندیشه های باطراوت
تمام مدت خیابان را شماره میگرفتم..خیلی تعبیر زیبایی بود وپایان زیبا
...............
چونقشت در دلم جا میگذاری
مرا در قلب دریــــــــا میگذاری
توبا عطر پیـــــــــام دلنشینت
قدم بر دیده ی مــــا میگذاری
.................
باسلام وعرض ادبی به عطر حضورسبز وطراوت دوستی ومحبت وصمیمیتتان
واینکه در این عصر بی تکیه گاهی گاه گاهی یادمان میفرمایید...دلم جوانه
میزند ونیرویی تازه میگیرم از حضور سبز ودلنشینتان...قلم وقدمتان همیشه سبز ومعطر..ودوستیتان پایدار...با عطر لحظه ی انتظار
هجر تو زدرد وداغ دلگــــــیرم کرد
اندوه وغم زمان زمینگــــــیرم کرد
گفتند که جمعه می رسی از کعبه
این رفتن جمعه جمعه ها پیرم کرد.........هاشمی زا ده
سلام دوست من
شعر زیبایی از شما خواندم.
سطر های شاعرانه ات را می ستایم.
سلام عزیز!
عیب از من است اگر هنوز پرنده کتابم را نخوانده است.
کتابم را گذاشته ام گوشه ی میز ات.
سلام عزیز
ممنونم از دعوتت
خواندمت
شاد باشی
یا علی
سلام دوست من
خوندمو حقیقت اون ارتباطو نتوستم برقرار کنم
شاد باشی عزیز
بسی لذت بردیم
همیشه به روز باشید
درود
کار زیبایتان را خواندم...ترکیب هایتان زیبا به خط فلسطین می رسید ...کاش همه دنیا رسم الخط صلح می شد...
موق و شاعر بزیید
سلام هر بار می خونم چیزهای جدیدی کشف می کنم به روز شدی حتما اطلاع بده خدا نگهدار
شعرتان زیبا بود اما علت بکار گیری مربعها را درک نکردم
سلام .
درود برشما
شعر زیبای شما را خواندم.
تجسم بهار و میرزاده عشقی در ذهنم پدیدار شد .
باز هوای وطنم و طنم و طنم آرزوست.
بدرود.
و خداوند گفت حتا به نغمه ی پرنده ای رستگار می شوید.
بیایید با نغمه هایی که مرا و ما را به رستگاری رساندند.
خورشید و تیله های علی و سیندرلای عسل و خنده های کیمیا
سبز بمانید
سلام
همه آدم ها که با یک رسم الخط نمی نویسند
یا علی
سلام
چه جالب بود و مرموز
کمی آفته گی در فونت بود
شاید مشکل دستگاه من باشه
سلام
خوشحالم آمدی .
من نیز از این پس مرتب خواهم آمد.
هم وبلاگ قشنگی داری هم شعرت قشنگه .
سعادتیست آشنایی باشما.
دوست عزیز خواندمت
مانا باشی و برقرار
ارادتمند چرک نویس
سلام دوست عزیز
شعرهایتان را خواندم / سرشار از کلمات باشخصیت بود / از اینکه به گناه من سر زدی ممنونم / باز هم بیا / من هم میام
امیدوارم این آشنایی پیوند ادبی خوبی برایمان باشد
پیروز باش
سلام.ممنون که سر زدی
راستش اونوقت باید شعر بلندتر می شد و کنترلش سخت تر.
شعر شما را هم خواندم.
ممنون
سلام
مرسی که خبر کردی عزیز
شعر خوبی بود
وطن یعنی جایی که باید
سکسکه کرد
به سلامتی سفره های خالی
و چند رکعت نماز شکر خواند
به افتخار گرسنگی
درود بر شما دوست پاکزاد و پارسا اندیش
سروده هایتان بسیار ژرف و شگرف است.
قلم فسانه وار و توانایی دارید.
آفرین بر شما.
از اینکه در نبود من همواره به تارنمایم می آیید و مرا با نوشتار پاک و پرگوهرتان رهنمونم می کنید جای بسی خوشحالی و افتخار و نهایت خوشبختی است.
بابت دیرکردم در تارنمایتان باید عرض کنم که مدتی است در بستر بیماری هستم و یارای همراهی با شما و دیگر دوستان را ندارم،البته به یاری پروردگار و مهربانی های همسرم بهتر شده ام و امیدوارم باری دیگر تندرستی خود را بازیابم.
به هر روی امیدوارم از من خرده نگیرید و این را به حتم بدانید که همواره به یادتان هستم و ستایشگر وفاداریها و بزرگواریهایتان خواهم بود.
گزارشی درباره ی جشن شب یلدای پرشین بلاگ آماده کرده ام که شما را به خوانش این گزارش فرا می خوانم.
منتظر قدم و قلم نوربارتان هستم.
امید است در پناه یزدان همواره شاد و تندرست و کامروا باشید.
تا درود و دیداری دیگر بدرود
سلام خوشحالم که میبینم ...نظریات و تیوریهایی که روی ان کار میکنی داره به بار میشینه تازه میفهمم انوقت که از تیوری هایی که خاص خودت بود و گاهی مخالفت میکردم میبینم چی میگی و کاملن در شعر نمایان است (مادر هرچه را کوتاه تر میکند چاله به چشم عمیقتر دور میزند )چه قد زیبا انقطاع کلمه ها و بعد توالی ها ایجاد میشه ..(مزلرع پنبه میزند)...(و طارمی نیلوفر نیلوفر مرداب پاهای کسی را دوید)اینجا همه چیز منقطع است از تصویر گرفته تا کلمه ها جمله ها روایت و حتی خود راوی هم اینگونه در فضای خاص خویش است (خیابان به دور گردن پیچید)عینیت ها منظورم توتنشها و کنش های زبانی است که به عینه از فضای زبانی به نوعی گفتار شاعرانه تبدیل شده و به راحتی برای مخاطب ساده و سهل الوصول نیشت ...شاید به طبع خیلی ها خوش نیاد یا هنوز چنین نوشتاری که مخصوص شماست دیگران از ان نا اگاهند چرا که گاهی میبینم خیلی ها که ادعا دارند منتسب میکنند به خویش که در گذشته چنین مینوشتند اگرچه بعید میدانم و فارغ از اینکه بدانند از کجا امده و چه کسی طرح کرده ومثل خود من که نمیدانستم تا انروز که ان شعرها را از ان شاعر برام خواندی و مقایسه با شعرهای خودت شد فهمیدم تاز ه چطور کار میکنی ..امروز که دارم میخوانم ان سر خوشی و لذت متن را میفهمم از کارهات در کل حرف بسیار دارم و از فضای این اتاق مجازی خارجه اگر بخت یاری کرد و عمری بود در اینده ی نزدیک ی که هم و دیدیم از این شعر هم خواهیم گفت به هر حال ممنون از اینکه قابل دانستی و دعوت کردین ..
سلام جناب حقیقی
ممنون بابت دعوت
کار خوبی بود و استفاده کردم
یک قسمت هایی با فونت ژاپنی(؟) دیده می شد.
عمدی در کار بوده یا مشکل فونتیه؟
باز هم ممنون و موفق باشید
سلام دوست من
اگه تمایل دارین با غم نامه های وحید
سلام بزرگوار
شعر خوبی است - گمان میکنم پراکندگیهای واژگانی و سطری آن را نا منظو جلوه داده است
سلام.ممنون سر زدی
کلاغ نفس می گیرد
.
.
.
سلام دوست گرامی ام
تو به خاطر خواهی آورد
این سطرها را که صداشان آرام می شود.
نرگس
.......
یک شتر ...یک قطار ...یک گاری...
شاعـــری در اتاق انـــــباری
شاعری خوش قیافه و محجوب
بی ریا ! مثل زیـــر شـــلـــــواری
.......
می نویسم به نیّت سکه
مثل عبدالحسین انصاری
.......
و در ادامه :
(این آواز نیش من است که بر پشت تو می زنم ،
هر چند می دانم که بر آن کارگر نمی آید ...
الترجمه :
آه اصغر ! تو شعر می نامی
جان من این خرابکاری ؟
رسته از بند سکّه ای امّا
در هوا می زنی هزاری را
‹خسته ام از تمام کنگره ها›
بس کن این جمله ی شعاری را!)
و الخ...
......
سلام دوست /// روز موقت 2
به روز است و منتظر...
http://masuomi.blogfa.com/
برقرار باشید
شاید کمی تا قسمتی ابری......
سلام.ممنونم که خبرم کردید.زیبا بود معنای عمیقی داشت.موفق باشید
سلام دوست
...در گوشه ی اتاق خودت تنها یک "آرزوی مانده به دل"بودن
یا مثل توی یک شب بارانی در حسرت کلاه و شنل بودن ...
پیروز باشی[گل]
سلام:
ممنونم که شاید روزی آپ کنی
سلام.با شعری نو از خودم به روزم و منتظر نقد و نظرت دوست گرامی
با احترام:
رضا یوسف زاده تهرانی
مادر هر چه را کوتاه / تر می کند
..به من نمی آید.
سلام.با شعری نو از خودم به روزم و منتظر نظرت دوست گرامی
با احترام:
رضا یوسف زاده تهرانی
تا سر خیابان راه زیادی مانده
چه برسد به ته آن
قار قار
جذاب و گویا بود...
چرا شاید به روز؟
سلام..بسیار سپاسگزارم از دعوتی که نمودید...خواندم
حظ وافر بردم...
با احساستان دمی همراه شدم...
درود. عادت زدایی خوبی در شعر هست.
سلام ...
برای تازه شدن هیچ گاه دیر نیست ...
خواندمتان ...
ممنون که عابر کوچه هایم شدید
سلام.
شعر را خواندم..سطرهای شاعرانه زیاد و خوبی داشت
شاعر بمانی همیشه
سلام
کارزیبایت را خواندم . کماکان مشغول برقراری ارتباطم . موفق باشی .
سلام دوست عزیز
ممنونم از دعوت شما
لذت برم
موفق باشی
غشنگ بود.
افرین!
سلام به دوست عزیزم نظراتی داشتم اما با متنی که بالای صفحه ی کامنتها گذاشته بودی دیگر کمی دست به عصا شدم نه اینکه با این متن مخالف باشم اتفاقا با عمده ی آن هم موافقم اما به هر حال ابهام از ویژگیهای لا ینفک هر اثر هنری ست و مختص به شعر نیست چنان که در نقاشی و حتی سینما به وفور به آن بر می خوریم اما شرایطی دارد که باید در خدمت اثر باشد نه اینکه وقت مخاطب را معطوف یا فتن معنی و یا حتی خوانش شعر کند و نهایتا به نتیجه گیری منطقی هم نرسد و در آن صورت شعر شکل معما به خود می گیرد این را به حساب توضیح خواستن مخاطب برای معنی شعر نگذار آن طور که در متن آورده ای!.به هر حال ما که شعر را ارائه می کنیم باید به مخاطب هم اهمیت بدهیم و در غیر این صورت باید برای دل خود بنویسم و نیازی به رسانه و اینترنت و کتاب هم نیست در کل ممنون که خبر کردی !