طعمِ ِدنیا هم پارچه که بزند .
شهر به رخت خواب من عبور .
نان کتیبه کوزه خورد .
ماه قد بی پدری را کارخانه چوپان زد .
زبان ختنه زنگوله زد.
پرز شهر را کاهن سال خورد .
خط راه آهن چراند .
از کلمه کلمه روی سایه شهر اوفتاد .
خیابان به مرد صورت چسباند .
کسی خیابان را تقویم کشید .
پنجره به زن – طعم بادکنکی – وزن کرد .
صبحِِ ِکایت آینه .
میدان چهارگوشه را دور زاویه با رید .
زیر قلم زنی سفره می تراود .
سی آلاچیق از حالا میدان خطبه کن .
اصفهان زیر مادر می زاید .
ناف به بند حلقه طلبید .
موازی به زندان
صورت به میله
تار دخیل می بندد
کاغذ چشم دوران زد
شهر از ملافه آویزانِ ِزن را مرد قی کرد
دختر دکمه دکمه پسر خیابان چید .
ز شیر شتر خوردن و سوسمار
عرب را به جایی رسیده است کار
که تاج کیان را کند آرزو
تفو باد بر چرخ گردون تفو
فردوسی
درود به شما
متشکرم از مهر شما
در آستانه نوروز بروزم.
نوروز بر شما شاد باد.
بدرود.
پس از سلام ...
نوروز را متقابلن مبارکباد می گویم دست و دلتان بکار باشد و عمرتان پایدار.
سال و فال و حال و اصل و نسل و بخت و تخت
بادت اندر دو گیتی بر قرار و بر دوام
سال خرم، فال نیکو ، مال وافر ، حال خوش
اصل ثابت، نسل باقی، تخت عالی ، بخت رام...
دوست عزیز...
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت؟؟!!!
این بار به رو...زم با:
-غزل
-بن بست
-تبریک سال نو و تولد
-سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
-خداحافظ
و
خداحافظ
ما اول باید به این نکته برسیم که شعر چگونه و کجا اتفاق می افتد . آیا تنها به واسطه ی به هم ریختن زبان به شعر دست پیدا می کنیم ؟
در ابتدای سال نو .... عید شما مبارک . سال شاد و پیروزی داشته باشی [گل] اثر نو به سال شد
سلام
اشعارت به خوبی خوب بود .
به این آدرسها هم سری بزن.
www.faroqsalari.wordpress.com
www.pataliha.blogfa.com
مرسی که سر زدی.لحظه هایت بهاری باد. من هم متقابلن سال نو را تبریک می گویم.
این شعر را دوست داشتم ... پیپ قرمز
شما هم سال سبز و شادی داشته باشید.
در مورد کارتون با عذر از جسارت..من این نوع سطر بندی ها رو حداقل برای خودم شعر نمی خونم..البته دوستی همیشه می گفت وقتی حتی اگر یک نفر پیدا بشه بگه تمام کار کامل بود یعنی کامل بود..بگذریم ..من سطر هایی رو واسه خودم کنار زدم و ساختم..اما آیا باید من می ساختم؟..خیلی ها هم معتقدند آری.
در کل من نه شاعرم نه منتقد..فقط یه مخاطب عام..روی عام تاکید می کنم!
ممنون
تا بعد
دوست عزیز سلام
سال نو مبارک
از شعر زیبایتان لذت بردم شاد و سبز باشید
یا علی
سلام دوست عزیز
سال نو مبارک
میخوانمت وبرایت ارزوی بهترین ها را دارم
خوب بودد.یعنی خوشم اومد!ساتور بگیر و شعر های بلاگم را .../سر بلند/
اوووووووووو .... اینقدر اتفاق افتاده تو این چند خط شعر .... چیزی را از قلم ننداخته باشی !!! ... سال نو شما هم مبارک آبجی
سال نو مبارک و موفق باشید
اتفاق های خوبی می افتد در شعر
سلام
روالی که در کار پیش گرفتی نسبتا قابل توجه است اما کمی اگر به سمت زبان محاوره متمایل شوید دستتان برای کار بازتراست .
...
الی احسن الحال و یک سال باحال ... هجوووووووم
مرسی از لطفتان
از شعر استفاده کردم...
سلام خانوم حقیقی .
شعر تان پاینده باد ...
س س سلام
از ابن جمله بیزارم اما به رسم ادب س س سال نو مبارک
_ بعد از یک هک کوتاه مدت به روزم با دو شعر
_ دوستانی که به این ولاگ لینک دادند اگر لینکتون از قلم افتاده مطلع کنید تا اضافه کنم .
_ یکسال از کامنت معروف من گذشت .
_ رضا پارسا از ترس سید مهدی موسوی یک شب تمام نخوابید !
_ این اخرین پست بلاگفا ست
تبریک...همین
متقابلن تبریک
عید مبارک ... لینک شما هم در وبلاگ ما...پیپ قرمز
سلام دوست خوبم
بعد از پست ویژه برای سال نو .
با شعری تازه به روز هستم .
حتمن بیا و نظرات ارزشمندت را به من بگو
با درود و تبریک به مناسبت سال دیگر و روز شعر
با شعری تازه به روز هستم و خوشحال می شوم منت گذاشته و نظرتان را درباره شعر تازه ام بدانم .
با احترام : تیرداد راد
خوانمت ،می خوانم باز شعرت را ،یعنی باید حتمن دوباره بخوانم چون به دو دلیل در ذهنم نماند این شعر >اول فضای خود وب است که جای مناسبی برای مطالعه نیست دوم فرای از خود شعر بود .کلماتت در ذهن به سادگی نمی نشینند .نمی دانم چرا شاید چون درست نخوانده ام .دوباره برمی گردم .باید دوباره برگردم .من شیفته ی خواندن های مکررم .
موفق باشی
سلام
سالتان نو همیشه
کار متفاوتی خوندم
عزیزم سلام وبهارت مبارک .
شعرت زیبابود اما مثل همیشه با زبانش مشکل داشتم . سیو کردم تا بازهم بخوانمش . عمیقتر. و :
برنامه ایندوره انجمن مجازی نقد دو شعر از حقیراست .
آدرس را درلینک وبلاگ من میتوانی پیدا کنی .
سبز باشی .
saaaaaaalaaaaaaaaaaaaaaaam
khobi؟
man oomadam ke oomade basham
سلام دوست عزیز
این که داری به حافظه ی حافظ هم می خندی
فال تو از همین خنده ها می زند بیرون
من از گریه ی تو دیدنی تر.... قدم بر نمی دارم راحله!
بروزم
موفق و شاد باشید
[گل][بدرود]
برای دیدن این خبر به وب من هم سری بزنید
طالبان حکم سنگسار را در پاکستان اجرا کردند
دخالت در خصوصی ترین امر زندگی انسانها و اقدام به قتل آنها فقط کاریست که از دست اسلام بر می آید!
سلام شعرزیبایی بودضمایر فراوان سوم شخصمجهولیتی به کارشمامیدادالبته من حس غریبی بااین دستکارهاندارم بازی زبانی در نوع خودش قابل تامل استولی بیش ازحدان غیر قابل تحمل درهر حال دوست من سال نو را به شما تبریک می گویم وبا شعری بنام من عدد هستم iam number بروز هستمومنتظر نظرات زیبای شما
هوم...
اولین بار است که با چنین صورتی برخورد می کنم . و راستش را بخواهی برایم عجیب است . اما این دلیل نمی شود که نخوانم . اگر با دید مرسوم به حرفها نگاه شود باید بگویم که بیش از دو سه چند سطری دستگیرم نشد . اما می دانم که باید با نحوه ی بیان آشنا شد . و بعد شاید بشود آگاهانه تر نظر داد .
از دعوت به خواندن ات ممنون .
سلام حقیقی
تنها تو را می پرستم وتنها از تو یاری می جویم ( دروغی که همیشه یاد گرفته ام !!!) سال نوت مبارک
سلام به خانوم افسانه حقیقی که چنین تلاش می کند به شعر غنا بخشد . دلم می خواست مطلب را خصوصی بنویسم . اما این امکان وجود نداشت و ایمیل شما هم مندرج نبود .
در حقیقت خیلی خوبست که نظرات ما برای هم مهم جلوه می کند . و اهمیت به نظرات هم موجب می شود بتوانیم از میان صحبت هایمان ، اندیشه های متفاوتی را بدانیم .
من فکر می کنم شما ، در مسیری از شعر قرار گرفتید که تقریبا از 6 سال قبل دوران ِ زوال ِ خود را طی کرد . این مسیر بیشتر ناشی از بالا رفتن ِ سطح ِ مطالعات تئوریک رخ داده است.
چنان که در دو مجموعه شعر اول من ، چنین مسیری را می توانید بیابید و احتمالا اگر بخوانید ، نکاتی نیز به آنها اضافه شده است که از این شیوه نگارش به نظر می رسد درست سود جسته است .
اما درباره ی تغییر در محور همنشینی شعر ها باید بگویم این شیوه نگارش را در نظریات ِ فرمالیست ها می شود دید . یکی در صحبت های مایاکوفسکی که ما باید چنان مشت ِ محکمی بر پوزه ذائقه مخاطبان ِ شعر بزنیم و ... و یا نظریاتی که شعر را در متفاوت تر بودن نسبت به زبان معیار برجسته تر می دانستند . شاملو از زبان ِ بیهقی گون استفاده کرده و از زبان ِ معیار خود را کمی دور می سازد و با نظریات ِ از این دست توجیه می شود و جنبه دوم برای ایجاد این تفاوت ، عدول از زبان معیار با تغییر در محور همنشینی است . که این روش تا چند سال ِ قبل بسیار افراطی استفاده شد . جنبه ی دوم این نوشته ها را نظریاتی مانند : واسازی یا دیکانستراکشن و در دل ِ آن مفهوم ِ پخش ( اشاعه ) از دریدا ، متن گشوده امبرتو اکو و ... تشکیل دادند که کمک بزرگی به توجیح این تغییرات در سطح همنشینی و مشروعیت به بازی بی انتهای معنا بود . لیکن نظریات فرمالیستی در فاصله 1914 الی 1928 و نظریه پخش و وسازای دریدا در 1967 از جمله نظریاتی هستند که طبق ِ معمول با اختلاف زمانی زیادی به ایران رسیدند و اکنون در کشورهای دیگر تقریبا منسوخ شده اند . من کاملا درک می کنم که اکنون چگونه می اندیشی و به ان احترام می گذارم . شاید از دل این شعر ها ، راه تازه ای باز کنید . با آرزوی روز های پر از موفقیت و تلاش .
سلام
من به روز هستم
شاد می شم سر بزنید
پیروز باشید
خدا حافظ
سلام دوست عزیز
از کامنتتون سپاسگذارم
با آرزوی سالی دوست داشتنی برایت.
در فرصتی بیشتر دوباره بر میگردم.
سلام دوست گرامی.......
بروزم.......
ممنون از لطف شما..............
برای بهاری که هار
تدارک چه دیده ای ای یار؟
..
..
..
کتاب الکترونیکی بریم هواخوری در نشر پاریس منتشر شد
برای دریافت کتاب به این نشانی در مجله ی شعر بروید:
http://www.poetrymag.ws/docs/mehrdad_fallah/berim_havakhori.htm
نه ! من در این پست شعری نخواندم ! دوست من به این می گویند بازی با کلمات ، نه شعر !!!
سلام
خوندم ولذت بردم فقط فونت رو عوض کن که بعضی جاها ی چسبان تنها افتاده
در پناه بارون
: )
سلام به روزم با:
......وقتی شانه های مرا گرفته
می لرزد تا کارون
اصلا ماجرای عجیبی نیست
موجی تو بودن.
.........مرگ های لی لی را به شناسنامه ام اضافه کنید
دیگر بهانه ای برای شاعر شدن ندارم
نگران دختری هستم
که از دوسطط دارم ها به عطسه می افتد.
.....از جنوب که آمدم
لهجه ام شبیه سوال و ستاره بود
من شمال و جنوب جهان را نمی دانستم
هر کو که پیاله ی آبی می دادند
گمان ساده می بردم که از اولیای باران است........
منتظرت هستم
درود....خوشمان آمد...پاینده باشی ...تا بعد.
سلام سال نو مبارک
من بالاخره اومدم
سلام
ممنونم که اومدی
روز های زندگی همه انسان های راستین هیچگاه خالی از این سه جمله مباد
پندارنیک،گفتارنیک،کردارنیک
من چندوقتی است که آبادان مهمان هستم اگر آدرسی ازکانون های شعر داریدبدهید متشکرم خواهم شد
مانا باشید
سپاس وبدرود
سلام به سالی که می رود سالی که از رگ هایم می گذرد وبعد می ریزد روی دفترم روی تقویم روی تخت روی خواب روی رویا روی کابوس تا ببیند کودکی که دهان ندارد بهار را و من دهانش شدم وسلام کردم به دوستانی که از کابوس می آمدند واز در پشتی می رفتند؛ حالا هم که پیرم خوابم نمی برد فقط منتظرم منتظر کسی که به در نزدیک می شود ودور می شود می آید ودور می شود دشمن عزیزم من قبلن خودم را کشته ام اما باز منتظرت می مانم تا شعر