مهربانی استادی

لوله    سفیر می کشد .

آواز جهان را – هم – بلد باشی

نفت     کانِِ دختر بو می کشد

پدر هرچه – هم – می شوید

آقا لکه برمی دارد

مادر ریل به خود پیچید

خطیب      پای گاه      چادر تا ثانیه زد

دختر    دنیا    نصف پوشید

آب روی چکه    لکه     سفره خورد

زن     مرد  تا به بخیه کشید

 قطار به کوچ شهر       تهران می آورد .

 نقد شعر توسط جناب آقای  صادق دارابی

متن زنجیره ایی از واژه ها یا فضاهای چند بعدی است که انواع نوشتارها در ان با یکدیگر در می آمیزند و

برخوردی از معنا ها را ایجاد می کنند . هر اثر ادبی چه در مقوله ی داستانی و چه شعری بازتابی از نوشته

های پراکنده است که از همگونی چند نگاه ناهمگون می آغازد که  با یکدیگر روابط نامتعارف و گاهی هم

متعارف برقرار می کنند تا جایی که گاهی خواننده را به روان پریشی یا نوعی پراکندگی معنایی و لفظی و

حتا ساختاری سوق میدهد . گاهی با برخی از نظریه های نقد معاصر برخورد می کنیم که یگانه نوع خوانش

معتبر یک متن را همخوانی آن می داند و به تعبیر بارت متن همچون تقاطعی است که مجموعه ایی بی حد و

حصر از پژواک ها و آواها و گاهی ارجاعات گوناگون در آن با یکدیگر جمع می شوند تا خواننده را مختار

بدانند که از هر مسیر یا تقاطعی که می خواهد عبور کند .

لوله سفیر می کشد / آواز جهان را –هم - بلد باشی / نفت کان دختر بو می کشد

در اینجا واژ ه هایی که شاعر با خود می آورد مثل سفیر / لوله / آواز جهان / نفت / دختر در حکم دسته ای

از شاهد ههای مادی و نامطلوبی هستنند که خواننده نمی تواند با سکوت و یا سر و صدا انها را نادیده بگیرد

و کارکرد فعل می کشد که در خوانش ( سفیر می کشد ) یا ( بو می کشد )باید به دنبال گردشگاهی در پاگرد

فعل ها بود که خواننده را به دنبال خود بکشد . اما سئوالی که مطرح می شود این است که آیا می توان با

انتخاب چنین واژ ه هایی دست به نوعی کنش زد ؟ چرا که تاویل یک متن یعنی این که  تشریح واژها چه می

کنند یا به عبارت دیگر چه کار متفاوتی را می توانند انجام دهند

 

آواز جهان را –هم - بلد باشی / نفت کان دختر بو می کشد

شاید بسیاری از ناقدان خواننده محور یا بسیاری از خوانندگان متن محور بگویند این جمله ها به روشی

نامعقول نوشته شده اند ولی اگر همین جمله ها را از دیدگاه خوانندگان ساختار محور خوانش کنیم به این

صورت که نفت دختر بو می کشد یعنی واژه ی کان را حذف کنیم و با محور همنشینی دست به نوعی خوانش

درونی بزنیم ، به سراغ سازش های زبانی خواهیم رفت و پیوندی نمادین ایجاد خواهیم کرد و بازاندیشی

زبانی یاکوبسن را  خواهیم یافت که محورهای کارکرد شاعرانه یا فرازبانی و یا کارکردهای همدلانه را با

بافت های خاص زبانی پیدا می کند

نفت             دختر            بو می کشد

که کارکرد های عاطفی و انگیزشی به سادگی در ساختار تک صدایی و تک معنایی زبان نمودار است اما  اگر

با خوانش اولیه ی شاعر یعنی :

آواز جهان را –هم - بلد باشی / نفت کان دختر بو می کشد

بخوانیم

ناقدی که خواننده محور یا خواننده ای که متن محور نمی باشد می گوید : شاعر تکثر های متنی ایجاد کرده

و از فضای تک معنایی زبانی خارج شده ولی نگاه من روان پریشی در متن است . پریشانیی که متن را از تک

بعدی بودن و تک صدایی خارج می کند و نوعی حجم گونه یا چند بعدی ایجاد کرده که فقط از عهده ی

مخاطب حرفه ای برمی آید که رابطه ایجاد کند . شاید اگر با الگوی زبانی خاص وتبیین ابعاد ساختار متنی به

ویژه کارکردهای ( انگارساختی ) یا نوعی نشانه شناسی متنی که همان انتظام معانی در زبان است رابطه ی

مشترک بین متن و خواننده و یا همچنین نوعی ارتباط زبانی از طریق همسان سازی واژه ها ایجاد می کرد ،

ناقدان متن محور را هم به تقاعد می رساند .

پدر هر چه – هم – می شوید / آقا لکه بر می دارد / مادر ریل به خود پیچید

نکته ایی که در این جا قابل تامل است هنجارگریزی هایی است که به دنبال نوعی قاعده رسانی در معناست

یعنی این که شعر از زبان هنجار و معیار عرف ادبی عدول کرده ، که خواننده ی متن محور وقتی با چنین

متنی روبه رو می شود با نوعی روان پریشی دستوری یا معنایی آسمان و ریسمان به هم بافتن رو به رو

می شود . نگاه کنید :

آقا لکه بر می دارد / مادر ریل به خود پیچید/ پدر هر چه – هم – می شوید یا با خوانشی برعکس

و خصوصیت این هنجار ، یا این نوع زبان از هنجار ، ایجاد چند معنایی البته چند معنایی متنی و هم آوایی

 های لفظی است که از ایجاد معنایی واحد گریزان است اما در زبان هنجار یا هنجارهای زبانی باید به

مقوله ی نقشمند و جهت مند بودن زبان و سوق دادن آن به غایتی خاص توجه شود اما در این اثر ما فقط به

نوعی از زبان هنجار که تنها با جهتی تک سویه دست به عصیانی بیغایت می زند و خواننده را با دل آشوبگی

فراوان روبه رو می کند ، مواجهیم .

پدر هرچه – هم – می شوید / مادر ریل به خود می پیچد

تحقق های صوری با ایجاد یک فرم هماهنگ و گریز از نوعی معنای انحصاری،اما دریغ که دستور زبان

پیچیده ی متن نمود بیشتری پیدا می کند و همپوشانیی که تمام اثر باید با هم داشته باشند را در این به هم

ریختگی پنهان می کند و خواننده تنها به دستور زبان معیار نگاه می کند و آن لذت و سرخوشی از مخاطب

گرفته می شود چرا که باید در این دستور زبان با این نوع زبان هنجار که کمتر در شعرهای ایرانی دیده می

شود این هم پوشانی یعنی جهتمند بودن، با هدفی خاص و با نهایتی از غایت  رعایت شود .

اینگونه :

  1. هم اوایی تلفظ واحد + تحقق صورت واحد       یا 
  2. چند آوایی یعنی تلفظ متفاوت + صورت واحد

در صورت اول : آقا لکه برمی دارد / پدر – هم -  هرچه می شوید

در صورت دوم : لکه برمی دارد آقا / پدر – هرچه – می شوید هم

و خوانش های دیگر . گاهی شاعر به زبان هنجار خویش گریز می زند و ما با قاعده افزایی هایی روبه رو

میی شویم که شاید در نگاه اول گنگ و نامفهوم جلوه کند ولی با چند خوانش پی در پی در می یابیم که این

هنجارها در حوزه ی معنا و با همنشینی واژه ها رخ داده است که شاید خوانندگان متن محور و سنتی را

خوش نیاید و مثل :

خطیب    پای گاه         چادر تا ثانیه زد

دختر دنیا نصف پوشید

که در اینجا شکل فرم ساخت زبانی فراتر از ساخت فرم شعری است که  ان توازن یا هماهنگی آوایی و

معنای در شعر  را به مذاق خواننده تلخ می نماید . اما آن چه حائز اهمیت است تکثرهایی است که با تلفیق

 چند خرده روایت و ایجاد تک تصویرهای کوتاه نوعی قاعده ی زبانیی ایجاد می کند که شاید در آینده ی

نزدیک خود شکل دهنده ی حرکتی تازه باشد مثلن : جادر ثانیه زد / دختر   دنیا نصف پوشید . ایجاد نوعی

فردیت ادبی و انهدام صور ادبیات معاصر که رابطه با میل و نوعی سرخوشی بی واسطه دارد که به تعبیر

پدیدار شناسان معاصر نوعی اصالت عاطفه و رهایی از نوعی فساد و شر که سر منشاء طبیعی ندارد بلکه

ناشی از حیات جمعی است . یا انجا که شاعر می گوید :

زن    مرد    تا به بخیه کشید / آب روی چکه    لکه     سفره خورد

که این اصالت فرد یا فردیت ادبی که متاسفانه در ادبیات ما آن چنان که باید باشد نیست ، نوعی اعتراض بر

علیه زبان های کلاسیک یا نوع زبان های انحصاری شعر است که بیشتر، زبان مداحان پر صله ی معاصر و

امروزین فارسی است و در این فردیت زبانی با دال های چند مدلولی روبه رو می شویم

زن   مرد   تا به بخیه کشید

( زن = مرد ) و در نتیجه ( زن = بخیه )

و رابطه ی بین دو حرف ( تا و به ) که هر دو با کارکردی خاص به کار گرفته شده که یکی حرف معنا و

ارتباط دهنده میان نشانه ها و دیگری حرف مبنا (به ) که پیونده و شکل دهنده ی فرم زبان  است که اگر این

گونه خوانش می شد :  زن مرد را تا به بخیه کشید

که با اوردن یک حرف معنای دیگر ( را ) زبان از حالت فردیت خویش خارج می شد و فرم زبان معیار را می

گرفت و حتا دال های ما از چند مدلولی خارج می شد که این گونه ضعف بود ، پس با خوانش شاعر ، زن و

مرد را هر کدام نشانه می گیریم و در تقسیم بندی آنها نمادهای خود را به دست می آوریم به عنوان مثال :

جنسیت زنانه در فرهنگ های مرد سالانه و ..........که حاکی از همانندسازی خود آگاهانه و رواج جنسیت

نوعی زن بودگی است . یا در این قسمت اثر :

آب   روی چکه    لکه     سفره خورد

روان پریشی هایی متنی است که در ابتدای نقد به آن اشاره شد . نوعی بریدگی متنی است یا همان آسمان

ریسمان بافتن که نه تناسب هنهجاری و نه تناسب معنایی یا لفظی و حتا فرم شعری با اثر ندارد نوعی مهمل

گویی یا زبن بازی نوشتاری هم نمی تواند باشد که همه  بریده بریده پشت سر هم و در انتها با فعلی بدون

کارکرد گره خورده است نگاه کنید :

آب / روی / چکه / لکه / سفره / خورد

که همه را جدا جدا می شود نوشت و پشت سر هم ، هم می توان آورد که شاید اگر کلیت اثر را پشت سر هم

خوانش کنیم اگر این تکه را از متن جدا کنیم هیچ خللی به شعر وارد نمی کند و اگر هم بیاوریم ، همانطور که

آورده شده هیچ مولفه ی مفیدی برای اثر ندارد و در میان متن  این بریده بریده ها معلق مانده اند و پایان بندی شعر :

قطار به کوچ شهر      تهران می آورد

زیبا و با توالی تصویر منسجم و مقتدر آمده ، صبغه های عینی و ذهنی به راحتی نمایان است و صدایی

جداگانه از دیگر قسمت را می شنویم که قسمت اول قطار و قسمت دوم تهران را که ابتدا ایجاد نوعی ابهام

می کند و بعد ایجاد توالی کرده و خواننده را از ابهام خارج می سازد که نخستین نشانه (قطار ) در عبارت

قطار به کوج شهر ایجاد حرکت و نوعی دوران را در ذهن ایجاد می کند و بعد با تشخص بخشی حرکت را

ادامه می دهد و با ظهور تهران و فعل اورد این حرکت متوفق می شود یعنی با کارکردهایی که از فعل می

گیرد پایان شعر را و تمامیت آن را اعلام می کند . در کل ، اثر با شعر امروز متفاوت است حرکتی جدید با

زبان و نگاهی جدید است که گاهی مخاطب متن محور را خسته می کند و گاهی هم تلفیق ساختارهای زبانی

و گریز از زبان معیار و ایجاد هنجارهای عاصی و ایجاد نوعی تکثر خاص را همراه فرمی خاص ارائه می

کند که شاید هنوز در زبان شعری ما قبول کردن آن برای مخاطب سخت باشد ولی شکل گیری آن ، با زبانی

دیگر یا نوعی دیگر زبانی است که اختصاص به خود شاعر دارد و از هرگونه تقلید کورکورانه امروزی و

مرید و مراد بازی به دور است .

به امید کارهای زیباتر شاعر با گشایشی از زبانی تازه .

ایدون باد

صادق دارابی 

 

بهاربیست بهترین خدمات وبلاگ نویسان نسل جوان            www.bahar20.sub.ir 

نظرات 82 + ارسال نظر
مجله ایران پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:15 ق.ظ http://majaleh-iran.blogfa.com/

سلام
این نوع اشعار را همه کس نمیخواند چون باید حتما منقد یا مفسر ادبی باشد
دوست داشتم بپرسم
هدف از شعر چیست
یعنی برای کسی که این نوع شعر را که بسیار نکته های دقیق ادبی هم دارد چیست
فقط ادبیاتی ها بخوانند ؟
باور کنید هیچ قصد جسارت یا انتقاد ندارم
فقط به این قسمت ادبیات وارد نیستم و میخواهم کسب اطلاعات کنم
اما سایت شاعرانه ای دارین
و اگر منقد شما از شعرهای جوانانی که گاه در مجله مینویسند مثل خانم پریسا هم نقد کند بد نیست خیلی خوب است
ممنون میشوم


حتما باز هم برای کسب تحصیل در ادبیات به وب شما میایم

امیدرضا بهرامیان پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:57 ق.ظ http://orbahramian.blogfa.com

سلام
به روزم

شاد زی

امیرحسین شایگان پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:21 ق.ظ http://amirshaygan.blogfa.com

و تکه تکه شدن راز آن وجود متحدی بود
که از حقیر ترین ذره هایش آفتاب به دنیا آمد...
.
.
این روزها که « سید مهدی موسوی»
جایش خالیست
این روزها که ...
مثل همیشه های همیشه تنهاست
این روزها که...
اقای ادبیات با شعر زندگی می کند و شعر با او!!
.
.
توی تاریکی مطلق
با آخرین متن و شعر از « دکتر سید مهدی موسوی»
به روزم
با احترام : شاعر خیابان چهل و هشتم

روژان پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:01 ب.ظ http://zanitarik.blogfa.com

سلام...خواندم و استفاده کردم...جای این بحث ها بد جوردر فضای فعلی خالی است...دست مریزاد...
راستی به روزم با داستانی جدید...

بهعونه بارون پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:09 ب.ظ http://milade-parseh.blogfa.com

خواندمش.
تفکر برانگیزتر از آن بود که فکرش را می کردم.
شاعر باشید و شاد

الیاس قنواتی جمعه 1 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 02:55 ب.ظ http://www.dampayi.blogfa.com

دورود
به روز هستم
شاد می شوم سر بزنید
پیروز و شاد زی

فاضل جمعه 1 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 05:34 ب.ظ http://www.talkh-shirin-zendegi.blogfa.com

سلام و درود

شعر خوندم ولی به علت طولانی بودن خوانش وقت نکردم الان بخونم و کپی می کنم برای بعد .

ولی چرا این همه کلمه کلمه
مثل این می مونه من یک کلمه می گم و از شما می خوام هر چی به ذهنتون می آد بنویسین ( نظر شخصی )

موفق و پیروز باشی

outcry شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 04:04 ب.ظ http://www.outcry.blogfa.com

آپ م . با " عشق من ، آنگولا "

سارا گرجی یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 01:54 ق.ظ http://sarapoetry.blogfa.com

سلام بزرگوار

دعوتی به خوانش شعری که تو را تقدیم می شود

منتظرم

تقی یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 09:35 ب.ظ

هیچ کس انگار رویش نمی شود بگوید این مزخرفات شعر نیست و آن نقد شارلاتانیسم محض است. این ها تراوشات ذهنی بیمار است.

علی اصغر کرمی دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 07:25 ب.ظ http://WWW.IVAR59.BLOGFA.COM

سلام دوست عزیز ممنون که سر زدین بنا به دلایلی گرفتار بودم و نیستی >آمدم مراتب سژاس گذاری خود رو دست به سینه برابرت بایستم .
به شما یر میزنم دوست خوبم.
تلخ نباشی.

سارا گرجی سه‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 04:13 ب.ظ http://sarapoetry.blogfa.com

سلام عزیز دل

وای وای خدا باورم نمی شه

با همین یه شاخه گل دنیا رو بهم دادی

مرسی از بزرگواریت

بهم انرژی دادی



همین برام کافی بود
ممنون مهربون

و معذرت اگه شعرم بد بود

غم نامه های وحید سه‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 06:48 ب.ظ http://www.khaterebash.blogfa.com

سلام دوست من









من آپیدم









خوشحال می شم به من بسری




و کمکم کنید

مریم موسوی چهارشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 12:26 ق.ظ

نقد را خواندم ممنون
اما در مورد این تصویر با آقای دارابی موافق نیستم :
آب روی چکه لکه سفره خورد چرا که هر بار که می خوانم رنگین کمانی از فضا سازی دور سر م چرخ می زند فقط در یک تصویر

بهونه بارون جمعه 8 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 02:51 ب.ظ http://milade-parseh.blogfa.com

درود
با شاه بیتی از بی خبری به روزم
دوست داشتید سری بزنید
البته به بهانه نقد
هرچند به نوازش باران
این روزها جای من در میان قطره ها اویزان است.
و باد همسفری خسته تر از فریاد هایم
[گل]

صادق دارابی جمعه 8 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 09:34 ب.ظ http://ivory11.blogfa.com

نه مسافرخانه های

جهان مرا می شناسند

ونه نشانی زنان محبوبم را



منتظرم

شمسی دوشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 12:58 ب.ظ http://shahin99@yahoo.com

سلام بی معرفت اومدم اصفهان زنگم زدم نیامدی
چته تو لکی
ایمیل ها را هم که چک نمی کنی
از مریم پرسیدم گفت یه خط در میون هکی آره نبینمت
راستی این دفعه عکسای آخرین یلدارا هم آورده بودم
تو فقط به یه سیلی نیاز داری تو خوب بشی نه
می فرستم بیاد بزنه

اوره دوشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 01:06 ب.ظ

سلام شمسی جونم
ببخش اون روز از اون روزای سگی بود هرچی سعی کردم نشد
مجتبی خوبه آره توپ . یه درجه پیشرفت کردی آدرس وبای مردم را نمی دی ادرس غلط می ذاری .
زنگ بزن خونه کار واجب دارم واجب واجب ( به جونه خودت همش تو خونم تا صبم بیدارم )
مسنجرم = oglingsky
غیر از اون کار واجب شماره حسن کثیفه را گم کردم جورش کن بعد زنگ بزن اگه جور نشد اصن زنگ نزن خب

مجید سعدآبادی سه‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 02:53 ق.ظ http://malafe.blogfa.com

▓▓██▓▓██▓▓██▓▓██▓▓██▓▓██▓▓██▓▓██
▓▓██▓▓██▓▓██▓▓██▓▓██▓▓██▓▓██▓▓██


سلام



کوجکتر که بودم
فکر می کردم مرگ
با خشاب های تفنگم تمام می شود
اما نشد !

با دو کار بعد از مجموعه دالان حاج مختار پلاک 9
به روزم [گل][گل]

▓▓██▓▓██▓▓██▓▓██▓▓██▓▓██▓▓██▓▓██
▓▓██▓▓██▓▓██▓▓██▓▓██▓▓██▓▓██▓▓██

outcry سه‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 03:12 ب.ظ http://outcry.blogfa.com/

پیروز باشید...


زاویه چهارشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 12:12 ق.ظ http://zavieh.blogfa.com

سلام حقیقی

شعریت خودت را خواندم و از مقاله هم ....

محمدرضا پنج‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 03:13 ب.ظ http://khanevaneh.blogfa.com

تحلیل موشکافانه ای بود... واقعا حوصله می خواست نوشتنش...
گمان نمی کنم نگارنده ی ۰شعر)!!! این همه روی واژه ها غور کرده بودند!!!

تیرداد راد جمعه 15 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 02:48 ق.ظ http://gatari.blogfa.com

سلام به حقیقی عزیز
ترانه بازی با سه شعر تازه به روز است و منتظر نظرات ارزشمند شما هستم .
شعرت هم هنوز همان است که بود . در همان رفته ای جلو تر . اما نمی دانم به چه فکر می کنی . هنوز با قکرت در نمی آیم .

جواد اکبری جمعه 15 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:31 ق.ظ http://www.saripress.blogfa.com

سلام...
ممنون از خبرت......
سعی می کنم دوباره بخونم...
موفق باشی.......

مینا درعلی یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 12:02 ب.ظ http://www.tansar87.blogfa.com


نقد جالبی بود و استفاده کردم.
شعر را هم خواندم.
به روز شدید خبر بدید ممنون میشم

نیما راد سه‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 12:05 ق.ظ

با نظر شما کاملن موافقم در مورد ترجمه براتیگانی که در سایت وازنا زده شده بود از این که هنوز حساسیتی هست متشکرم

دهباشی چهارشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 02:16 ق.ظ

سلام آقای حقیقی خیلی دنبال تر جمه هایتان در وبتان گشتم نبود اما از ترجمه ی آن تکه ی کذایی لذت بردم و همچنین از آشنایی با شما من هم دستی در ترجمه دارم خوشحال می شوم اگر ترجمه ی شعری را در وبتان بخوانم

مهشید پنج‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 02:24 ق.ظ

من با نظر شما در مورد شعر براتیگان مخصوصن آن تکه ی , they're
lined up for blocks,موافقم البته نظرهم برای وازنا در همان صفحه گذاشتم و علت ماضی نقلی ترجمه شدن آن را هم پرسیدم که نه نظر چاپ شد و نه جوابی داده شد . ثباتی ردیف شده اند ترجمه کرده بود ردیف شده اند مجهول نیست اگر می خواست معلوم ترجمه کند نباید می گفت صف کشیده اند هرچند که من مشکل اساسیم با ترجمه اش در ماضی نقلی ترجمه شدن این فعل است arelined up . بهر حال از آشنایتان خوشحالم

مهدی ملکی جمعه 22 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 05:43 ب.ظ http://www.mehdimaleki.blogfa.com/

سلام.
اون بالا نشد کامنت گذاری کرد یا من بلد نبودم بگذریم
با شعرت مرطبت نشدم ولحن گزارش گونه اش را هم نبسندیدم ولی از جسارتت در استخدام کلمات حال کردم
وهمچنین تشکراز اینکه آمدید ونظر گذاشتید بدرود

راحیل حسینی شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:34 ق.ظ http://parastarr.blogfa.com

سلام دوست عزیز...
فقط یه بار خوندمش و یه بار هم اونقدر دقیق نبود که بتونم نظر خاصی به جز اینکه ممنون و لذت بردم بدم
اف میخونم و اگر حرفی بود بر میگردم
با احترام:راحیل

.:((دوستیابی تلفنی)):. شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 08:53 ب.ظ http://www.raga2son.blogfa.com


سلام من مدیر سایت((دوستیابی تلفنی)) هستم
وب خوبی داری و امیدوارم بهتر هم بشه
هرکی که دوست داشت با گروهی از دختر وپسر های خوب آشنا بشه به من سر به زنه
اینم آدرس:www.raga2son.blogfa.com
من منتظر هستم
بای

سهیل قاسمی پنج‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 01:15 ب.ظ http://deconstruction.persianblog.ir/

خیلی طولانی است. مثل ِ دامن ِ زیبای آن دخترک
و برای من که بعد از مدت ها آمده ام به دنیای وبلاگ. کمی سنگین است برای اول. جوانی های ام بود باز یه چیزی
راستی ممنون که به من سر می زنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد