من تمام روزهای هفته به ه ختم می گیرم را .
شهر / کوچه بی جوب از سو گند خوردم .
چل چراغ چلی به حومه شهر کشید .
کبوتر که امام زاده به طرح پر زد .
من اندازه های کشور را شط رنجی
من کف پایم به صورت شما
استامپ
چند گلو منجی را گذشته بود .
که خطوط گردنت
موجی موچم را دلنگ لنگ
خط کوفی ابروهایم را کاروان می زند.
سواحل به شتر رقصیده است .
پنجره پاییز را پا به ماه چانه می اندازد .
بادبان از کشید
حالا چشم ها پیشانی هم بزنند
پوشه دادگاه ادامه گیرد
تو به تمام جراح شود
سنگ قدم از فرش کشد
مسیح کف صلیب به دعانویسی پیاده رو بفروشد
گل نرگس پسر بچه را ترافیک بدزدد
قد بکش
شانه بکش
مادر شد
به طرح شفا داده
در این حالا چراغ خیابان از عابر می دوزد .
قد کشیدنم را زنی در بغداد سرمی کشد.
رسم الخط جهان از پشت بر ما نزول می زند
جغرافیا
یائسگی
عرق
من تا تو
رد می گیرد .
بابل به نخلی ختم می گیرم .
تکه ی جسد رطب می دهد .
حالا خطوط را روی آلت زن شده است .
تیغ مرد را به آرامی دختر می کرد .
سوگند به ادرار
آنگاه هایی که بارش
تخلی تنها لذت من است .
روز مادر را برد .
و پیرزن که محله خواب رفت .
ماهی گیر روی تو گره گره خلیج می زند .